پیشنهاد حسین انتظامی به دولت رئیسی برای انتشار نتایج انتخابات به تفکیک صندوقها
ساعتی قبل از شروع برف، یک قطار مسافربری به مقصد گرگان به راه افتاده بود. هیچکدام از مسافران قطار نمیدانستند چه سرنوشتی در انتظارشان است. ترمینالهای اتوبوسرانی هم طبق معمول مسافرهای خود را سوار کرده و به سمت مقصدهای مختلف به راه افتاده بودند. خیلیها هنوز در جادهها بودند و در روستاها که بارش برف تازه آغاز شده بود، اهالی تصمیم گرفته بودند گلههایشان را هرچه زودتر به طویله برگردانند. همه تصور میکردند این یک بارش عادی مثل همه بارشهای قبلی خواهد و هیچکس آماده هولناکترین بارش برف نبود.
شدت بارش برف به حدی بود که در کمتر از ۶ ساعت تمام جادهای شمالی، شمال غربی و غرب ایران پوشیده از آن شد. قدرت دید کم شده بود و جادهها از آنچه فکرش را میکردند لغزندهتر شده بود. دمای هوا اما ناگهان به سرعت کاهش پیدا کرد. در زنجان به ۲۴ درجه زیر صفر، شهرکرد به ۲۷ درجه زیر صفر، فیروزکوه به ۳۶ درجه زیر صفر و در خراسان به ۳۷ درجه زیر صفر رسید. یعنی تنها یک درجه دیگر مانده بود که با دمای قطب جنوب برابری کند.
حرکت در جادهها دیگر امکانپذیر نبود پس ماشینها و اتوبوس متوقف شدند تا شاید پس از بند آمدن برف بتوانند به مسیرشان ادامه دهندبرف پس از ۲۴ ساعت هنوز با سرعت زیادی میبارید. چنین چیزی فقط یکبار و در دهه ۳۰ شمسی در ایران تجربه شده بود. توقفی در کار نبود و برف همچنان به باریدن ادامه میداد.
در تهران هم بوران برف شروع شده بود. آموزش و پرورش مدارس را به مدت سه روز تعطیل کرد اما تاکید کرد که در روز سهشنبه همه باید در مدرسه حاضر باشند. اما برفی که آمده بود خیال قطع شدن نداشت. حالا بحران داشت چهره واقعی خودش را نشان میداد. تعداد زیادی در جادهها مانده بودند و در روستاها هم جایی به جز خانههایشان نبود که پناه بگیرند. اما خیلی از آنها نمیدانستند که خانهها به زودی، آرامگاهشان خواهد شد.
قطار مسافربری کمی بعدتر در حالی که هنوز تلاش میکرد مسافرانش را به مقصد برساند، متوقف شد. آنهم در جایی که دیگر کسی جرات پیاده شدن از قطار را نداشت و فکر میکردند، شاید داخل قطار از سرما در امان بمانند.
پس از ۳۶ ساعت باریدن، کمی از سرعت بارش کم شد اما برف قطع نشد. آنهایی که در جادهها مانده بودند، با مرگ دست و پنجه نرم میکردند. ارتباط صدها روستا در استان آذربایجان غربی و شرقی با هم قطع شده بود. تقریبا هیچکس از حال هم خبر نداشت و از همه بدتر هیچکس نمیدانست چه اتفاقی برای اتوبوسها و ماشینهایی که در جاده ماندهاند افتاده.
با قطع شدن موقت برف کمکم خبرهایی از پیامدهای بارش شدید به گوش میرسید. اولین خبر هولناک منتشر شد. آن را ستاد نخستوزیری اعلام کرد. ۶۰ نفر در زیر بهمن خفه شدند. این تازه شروع ماجرا بود و هنوز هیچ کس از عمق حادثهای که رخ داده بود خبر نداشت.
حالا خبرهای بیشتری منتشر میشد. روزنامهها از گم شدن گروهی از دانشجویان و مدفون شدن ۵۳ نفر در مهاباد و در زیر بهمن خبر دادند. خیلی سریع خبر آمد که جادههای مهم ایران بسته شدهاند و عکسی منتشر شد که همه را وحشتزده کرد. عدهای داشتند، یک ماشین را از داخل برف بیرون میکشیدند.
بارش شدید ارتفاع برف در تمام مناطق روستایی شمالغرب تا مرکزی ایران به ۳ متر رسانده بود و در برخی مناطق حتی تا ارتفاع ۸ متر هم رسیده بود. ارتباط با ۳۷۵۰ روستا قطع شده بود که در این میان از ۲۰۰ روستا اصلا خبری نبود. در گردنه حیران تنها فقط ۲۰ اتوبوس با مسافران گیر افتاده بودند و بعدها همان مسافران تعریف کردند که دیدن یک اتوبوس چطور از کنترل خارج شد و به پایین گردنه سقوط کرد. راهآهن سراسری تقریبا تعطیل شد و همین باعث شده بود که کسی نتواند به داد قطاری برسد که در برف مدفون شده بود و همه مسافران و خدمه آن یخ زده بودند.
کامیونهای حمل مواد غذایی در جادهها مانده بودند و برای همین در شهرهایی مثل تهران، مواد غذایی پیدا نمیشد و تقریبا همه جا وضعیت فوقالعاده اعلام شده بود. اما مواد غذایی روی بار کامیونها باقی نماند و رانندهها قید بار خود را زده بودند و برای آنکه مسافران در جادهها تلف نشوند آن را میان مردم تقسیم میکردند.